اصطلاحات رایج در مذاکرات بازرگانی
در این مقاله ۲۰ کلمه یا اصطلاح رایج در مذاکرات بازرگانی به همراه مثالهای انگلیسی و ترجمه فارسی ارائه شدهاند. این اصطلاحات برای مبتدیان طراحی شدهاند تا در مکالمات تجاری اولیه بتوانند ارتباط مؤثری برقرار کنند.
1. Deal
• معنی: معامله
• مثال: “We are happy with this deal and ready to sign the contract.”
• ترجمه: ما از این معامله راضی هستیم و آمادهایم قرارداد را امضا کنیم.
2. Negotiation
• معنی: مذاکره
• مثال: “The negotiation took longer than expected, but we reached an agreement.”
• ترجمه: مذاکره بیشتر از حد انتظار طول کشید، اما به توافق رسیدیم.
3. Proposal
• معنی: پیشنهاد
• مثال: “We sent them our proposal for the partnership yesterday.”
• ترجمه: دیروز پیشنهاد خود را برای شراکت به آنها ارسال کردیم.
4. Counteroffer
• معنی: پیشنهاد متقابل
• مثال: “They rejected our offer and made a counteroffer.”
• ترجمه: آنها پیشنهاد ما را رد کردند و یک پیشنهاد متقابل ارائه دادند.
5. Agreement
• معنی: توافق
• مثال: “Let’s finalize the agreement and move forward with the project.”
• ترجمه: بیایید توافق را نهایی کنیم و با پروژه پیش برویم.
6. Mutual Benefit
• معنی: منفعت متقابل
• مثال: “This deal provides mutual benefits for both companies.”
• ترجمه: این معامله منافع متقابلی برای هر دو شرکت دارد.
7. Partnership
• معنی: شراکت
• مثال: “We are looking for a long-term partnership with your company.”
• ترجمه: ما به دنبال یک شراکت بلندمدت با شرکت شما هستیم.
8. Compromise
• معنی: مصالحه
• مثال: “Both sides need to compromise to reach a fair agreement.”
• ترجمه: هر دو طرف باید مصالحه کنند تا به یک توافق منصفانه برسند.
9. Terms
• معنی: شرایط
• مثال: “We need to discuss the terms of the contract before signing it.”
• ترجمه: باید شرایط قرارداد را قبل از امضا بررسی کنیم.
10. Deadline
• معنی: مهلت
• مثال: “The deadline for finalizing the deal is the next Friday.”
• ترجمه: مهلت نهاییسازی معامله تا جمعه آینده است.
11. Discount
• معنی: تخفیف
• مثال: “Can you offer us a discount for bulk orders?”
• ترجمه: آیا میتوانید برای سفارشهای عمده به ما تخفیف بدهید؟
12. Payment Terms
• معنی: شرایط پرداخت
• مثال: “We prefer a 50% advance payment and the rest upon delivery.”
• ترجمه: ما ترجیح میدهیم ۵۰٪ پیشپرداخت و مابقی هنگام تحویل باشد.
13. Guarantee
• معنی: تضمین
• مثال: “We need a guarantee that the product will be delivered on time.”
• ترجمه: ما به تضمین نیاز داریم که محصول بهموقع تحویل داده شود.
14. Obligation
• معنی: تعهد
• مثال: “Both parties have obligations to fulfill under this agreement.”
• ترجمه: هر دو طرف تعهداتی برای انجام تحت این توافق دارند.
15. Risk
• معنی: ریسک
• مثال: “We need to assess the risk before making a decision.”
• ترجمه: باید ریسک را قبل از تصمیمگیری ارزیابی کنیم.
16. Clause
• معنی: بند (در قرارداد)
• مثال: “The contract includes a clause about late delivery penalties.”
• ترجمه: قرارداد شامل بندی درباره جریمههای تأخیر در تحویل است.
17. Exclusive
• معنی: انحصاری
• مثال: “We are offering you an exclusive deal for this product.”
• ترجمه: ما یک معامله انحصاری برای این محصول به شما ارائه میدهیم.
18. Confidentiality
• معنی: محرمانگی
• مثال: “The confidentiality clause ensures that no information is leaked.”
• ترجمه: بند محرمانگی تضمین میکند که هیچ اطلاعاتی فاش نشود.
19. Follow-Up
• معنی: پیگیری
• مثال: “We will send you a follow-up email to confirm the details.”
• ترجمه: ما یک ایمیل پیگیری برای تأیید جزئیات برای شما ارسال خواهیم کرد.
20. Close the Deal
• معنی: نهایی کردن معامله
• مثال: “We are ready to close the deal and move forward with the shipment.”
• ترجمه: ما آمادهایم معامله را نهایی کنیم و با حمل و نقل پیش برویم.
نکات برای استفاده:
از اصطلاحات ساده و رایج برای شروع مذاکره استفاده کنید.
• همراه با این اصطلاحات، لحن مودبانه و حرفهای را حفظ کنید.
• هر اصطلاح را در سناریوی مناسب خود قرار دهید.
نظر (2)
مریم
جناب فکری مثل همیشه عالی بود. ضمنا هرواژه با جمله ومعنی فارسی سپاسگزارم.امیدوارم همیشه بدرخشید.◾❤️
مهدی
بسیار کاربردی بود♥️🔥